پاینده بادا پیوند ایران و فلسطین
شهید اسماعیل هنیه، آسمانی شد.
خوشا آن جان که به عشق جانان، کالبَد تن را بر نمیتابد.
اسماعیل، عاشق جانان بود. فرزنداناش را یکایک، ابراهیموار، به قربانگاه بُرد و تقدیم جانان کرد و خود نیز در قربانگاه ماند و به درگاه الهی به استغاثه پرداخت تا پذیرفته شد.
قهرمان بود. قهرمان راه رهایی قدس شریف و مردمان مظلوم آن دیار مقدّس از چنگ دیوان و دَدان.
بیتاب مردمان موحّدی بود که در فلسطین و در باریکهٔ غزّه، خانوادگی در آتش اصحاب اخدود افکنده میشدند و تا آخرین نفر میسوختند و فریادرسی نداشتند.
ایران اسلامی، سرزمین آرزوهایش بود، به رهبری فرزانه، هوشمند، تدبیرگر، پشتوپناه مردمِ درد و رنجکشیده، امّا پایدار فلسطین عشق میورزید.
میهمان بود. آمده بود تا از نزدیک شکوه و شوکت مردم ایران را به تماشا بنشیند، تبریک بگوید و در مراسم تحلیف رئیسجمهور برگزیدهٔ مردم ایران شرکت بجوید و به رهبر و مقتدای خود، امام خامنهای، عرض ارادت بورزد؛ امّا دشمن صهیون و استکبار جهانی نمیتوانست این پیوند عاشقانه، خالصانه و استوار را بپذیرد، که مرگ حتمی خود را در آن میدید؛ از این روی با برنامهریزی و نقشه، در گاهِ ویژه، خون آن عزیز را در عاصمهٔ جبههٔ مقاومت، تهران، ریخت، تا برگی بر جنایات خود بیفزاید و از دیگرسوی، ناخواسته، خون سربازان جبههٔ مقاومت ایران و فلسطین را در هم آمیزد و مرگ نکبتآلود خود را بهدست خود، رقم بزند، که دیری نخواهد پایید، انشاءالله
پاینده بادا پیوند ایران و فلسطین